بابک بهی شرلوک هولمز و دکتر واتسون در سفر بودند و شب را باید در خارج از شهر میگذراندند. آنان پس از خوردن شام به چادرشان رفتند و خوابیدند. چند ساعت بعد هولمز بیدار شد و با زدن آرنج به پهلوی... ادامه نوشته
1394-2015
تمام حقوق این سایت متعلق به پرتال مدیریت است.طـــــراحـــی ســــــایــــــت آبـــــا رایـــانــــه اکثر مطالب بصورت خودکار جمع آوری و درج می گردد و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای مطالب ندارد.