بیمارستان روانی

برای ملاقات شخصی به یکی از بیمارستانهای روانی رفتیم . 
بیرون بیمارستان غُلغله بود .
چند نفر سر جای پارک ماشین دست به یقه بودند .
چند راننده مسافرکش سر مسافر با هم دعوا داشتند و بستگان همدیگر را مورد لطف قرار می دادند .
وارد حیاط بیمارستان که شدیم ، دیدیم جایی است آرام و پر درخت. بیماران روی نیمکتها نشسته بودند و با ملاقات کنندگان گفت وگو میکردند .
بیماری از کنار ما بلند شد و با کمال ادب گفت: من می روم روی نیمکت دیگری می نشینم که شما راحت تر بتوانید صحبت کنید .
پروانه زیبایی روی زمین نشسته بود ، بیماری پروانه را نگاه می کرد و نگران بود که مبادا زیر پا لِه شود . 
آمد آهسته پروانه را برداشت و کف دستش گذاشت تا پرواز کند و برود .
ما بالاخره نفهمیدیم
بیمارستان روانی اینور دیوار است یا آنور دیوار ؟ …
کمال تعجب !!!! | زنده‌یاد عمران صلاحی | نشر پوینده

برچسب‌ها: بیمارستان, روانی, ملاقات, کمال تعجب, عمران صلاحی

+ نوشته شده در سه شنبه شانزدهم دی 1393ساعت 10:42 توسط شهروز صبوری |

مبنع این خبر (برای مشاهده متن کامل خبر لینک زیر را بزنید):
مدیریت عمومی